عشق بازی می کنم با عکس زیبای تو گل
می زنم با ابروانت سوی چَشمان تو پُل
میکشم دستی به روی آن دو لعل آتشین
بعد آن بوسه به روی چِهرِ ماهت مه جَبین
می نویسم عاشقانه روی آن سرخ دانه ها
می زنم آهسته نامت را نگار من صدا
می خرامم نرم نرمک سوی آغوش تو باز
میکنم با روی بی مثل گلم راز و نیاز
از پسِ دل دردها دارم به یاد
واژه ها را میسپارم سوی چَشمانت به باد
یاد تو آرامش قلبم شده است
نام تو آسایش هر دم شده است
ساکن این قلب بی تابم تویی
ساحل این رود پر آبم تویی
من برای تو کنم جان را فدا
من به پای تو کنم سر را جدا
بهر چَشمانت فدایی می شوم
هر چه گویی ، هر چه خواهی می شوم